خدا میبیند...

یکی هست،تو قلبم..اسمش خداست...

خدا میبیند...

یکی هست،تو قلبم..اسمش خداست...

چقد خوبه ک خاطرات هفت هشت سال قبلتو بخونی و ب حال و روز اون سال هات فکر کنی ..گاهی میخندی.. گاهی افسوس حال و روز اون موقع رو میخوری..شایدم تو بعضی سطر ها خدارو شکر کنی ک الان فهمیده تر و عاقلی..ب هر حال حس خوبیه..شکرت خدایا..راستی این شعر رو تو دفتر خاطراتم نوشته بودم..مال زمانی ک داشتم از ی دختر بچه سرمست کم کم تبدیل ب ی دختر احساساتی میشدم..عاشق آهنگشم..😊

روزهای سخت نبودن ِ با تو
خلا امید رو تجربه کردم

داغ دلم که بی تو تازه می شد
همنفسم شد سایه سردم

تو رو می دیدم از اونور ابرها
که میخوای سر سری از من رد شی

آسمونو بی تو خط خطی کردم
چه جوری می تونی اینقده بد شی

چه جوری می تونی اینقده بد شی

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه

سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه

 

روزهای سخت نبودن با تو
دور نبودنت رو خط کشیدم

تازه می فهمم اشتباهم این بود
چهره عشقم رو غلط کشیدم

عشق تو دار و ندار دلم بود
اومدی دار و ندارم رو بردی

بیا سکوتت رو بشکن و برگرد
که هنوزم تو دل من نمردی

که هنوزم تو دل من نمردی

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه

چقد از این عکس های ما دوتا تو گوشیه فنچم داشتم یادش بخیر..

  • مهدیه بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی